خداوند متعال داراى تقدس اصيل و ذاتى است و برخى از اشخاص و اشياء به ميزان انتساب خاص به خداوند متعال و تجلى خداوند در آنها و تجلى خدايى آنها از قداست نسبى برخوردارند. از ميان مردان، پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله و از ميان زنان، فاطمه زهرا عليهاالسلام داراى بالاترين تقدس بعد از خداوند متعال مىباشند. رفتار و گفتار رمزآلود پيامبر گرامى اسلام صلىاللهعليهوآله نسبت به فاطمه زهرا عليهاالسلام و آيات قرآنى كه به كنايه از آن حضرت ياد كرده و يا در شأن ايشان نازل شده و كلمات معصومين عليهمالسلام به روشنى تقدس بانوى اسلام را بيان مىكند. مقايسه ميان حضرت زهرا عليهاالسلام و حضرت مريم(س) نيز روشن مىنمايد كه اگر حضرت مريم(س) به خاطر صفاتى كه در قرآن آمده مقدس بود، فاطمه زهرا عليهاالسلام به طريق اولى مقدستر است. قرآن نزديك به بيست ويژگى براى حضرت مريم بيان كرده و روايات اسلامى آنها را به نزديك چهل ويژگى رسانده است. در قرآن، روايات و تاريخ اسلامى همين چهل ويژگى در رتبه بالاتر و شدت بيشتر براى فاطمه عليهاالسلام ثبت شده است.
در مقاله حاضر، چهل ويژگى در حضرت مريم(س) طبق آيات و روايات اسلامى برشمرده شده و با بيان آيات و روايات و اقوال تاريخى نشان داده شده كه آن ويژگيها در حضرت فاطمه عليهاالسلام نيز وجود داشتهاست.
بدون ترديد هر گام در شناخت فاطمه زهرا عليهاالسلام گام ما را در تبعيت و الگوپذيرى از آن بانوى مقدس استوارتر مىسازد و خدمتى به اسلام و فاطمه زهرا عليهاالسلام مىباشد كه مزد آن تسهيل و تسريع در عبور از پل صراط است. متأسفانه صاحبان حقدها و كينهها در صدر اسلام با انگيزه خنثىسازى مبارزات فاطمه زهرا عليهاالسلام در دفاع از رسالت پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله و امامت حضرت على عليهالسلام به قداستپوشى فاطمه زهرا عليهاالسلام دست زدند. آنان نه تنها قداست فاطمه عليهاالسلام را منتشر نكردند، بلكه كتمان هم كردند. آن كينهها در بستر جهل و تعصب در عالم اسلام جارى شد و تقدسپوشى استمرار پيدا كرد و تا آنجا پيش رفت كه عقايد بدعتآميزى مانند شرك بودن زيارت قبور و احترام مؤمن بعد از مرگ وارد اسلام شد و بسيارى از آثار مقدس اسلامى در سرزمين اسلام از ميان رفت.
مخاطب اصلى مقاله حاضر، نخست آن دسته از مسلمانان است كه هنوز تقدس فاطمه زهرا عليهاالسلام را درك نكردهاند و ثانيا كسانى كه پس از درك قداست آن بانو، مطامع سياسى، جناحى يا هوس روشنفكرنمايى آنان باعث شده كه قداست آن بانو را فراموش كنند يا قداست حضرت زهرا عليهاالسلام را به پشت پرده تعدد قرائات دين برانند. ثالثا مقاله به كسانى نظر دارد كه تشنه آگاهى از جايگاه زن در آيين اسلام مىباشند.
يكى از بهترين روشهاى شناخت بزرگان، مقايسه و مقارنه ميان شخصيت، نظريات، رفتار و گفتار آنان و دوستان و دشمنان ايشان مىباشد. امّا اين سؤال مطرح است كه آيا مقايسه ميان حضرت مريم(س) و حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام جايز و بايسته است؟
پاسخ اين سؤال مثبت است، چون در طول تاريخ به مناسبتهاى مختلف معصومين عليهمالسلام و اولياء ميان آن دو بانوى برگزيده مقايسه به عمل آوردهاند. پيامبر گرامى اسلام صلىاللهعليهوآله اولين شخصى است كه بارها با مقايسه فاطمه عليهاالسلام با مريم(س) عظمت و برترى فاطمه عليهاالسلام بر مريم(س) را به مسلمانان، بلكه بشريت تفهيم مىنمود(1). بعد از آن جناب خود حضرت زهرا است كه از پدر گراميشان سؤال مىكنند: «اى پدر آيا من بهترم يا مريم؟! رسول خدا جواب مىدهد: تو در ميان قوم و امت اسلامى بهترين هستى و مريم در ميان قوم خود»؛ «يا أبه أنا خير أم مريم؟ فقال رسول اللّه صلىاللهعليهوآله : أنت فى قومك و مريم فى قومه»(2).
در كلمات امام صادق عليهالسلام و امام باقر عليهالسلام بيشترين مقايسه ميان مريم(س) و فاطمه زهرا عليهاالسلام به چشم مىخورد(3). از بزرگان صدر اسلام جناب ام سلمه كه در مسجد پيامبر پس از اهانت ابوبكر به دفاع از زهرا عليهاالسلام مىپردازد و مىفرمايد: «فاطمه بهترين و برگزيده زنان و مادر جوانان اهل بهشت و عديله و نظير مريم است»(4). باز حسان بن ثابت كه در شعر مقايسه كرده و گفته است:
و ان مريم أحصنت فرجها و جائت بعيسى كبدر الدجى
فقد أحصنت فاطمة بعدها و جاءت بسبطى نبى الهدى(5)
دانشمندان متأخّر نيز در نثر و نظم زياد مقايسه به عمل آوردهاند كه به دو نمونه اشاره مىشود. مرحوم آية اللّه محمّد حسين اصفهانى معروف به كمپانى در مدح حضرت صديقه عليهاالسلام اشعار فراوانى دارد؛ از جمله:
هى البتول الطهر و العذراء كمريم الطّهر و لا سواء
او بتول، طاهر و عذراء است؛ مانند مريم طاهره، ولى اين دو يكسان نيستند(6).
شاعرى ديگر چنين سروده است:
إن قيل حواء قلت: فاطم فخرها أو قيل مريم قلت: فاطمة افضل
اگر گفته شود حوا، گويم فاطمه افتخار وى است و اگر گفته شود مريم، گويم فاطمه برتر از اوست.
أفهل لحواء والد كمحمّدٍ؟ أم هل لمريم مثل فاطمة اَشْبُلُ
آيا حوا را پدرى مانند محمّد صلىاللهعليهوآله مىباشد؟ و آيا براى مريم مانند فاطمه، شيربچگانى است.
كلّ لها حين الولادة حالة منها عقول ذوى البصائر تذهل
براى هر يك از آنان به هنگام تولّد حالتى است كه از آن حالت عقول صاحبان خرد مىروند(7).
جناب دكتر بىآزار شيرازى در مقالهاى ميان آن دو زن به طور موجز، سيزده مورد مقايسه به عمل آورده است(8).
بيشتر اوصافى كه قرآن و روايات براى حضرت مريم(س) برشمردهاند به طريق اولى در فاطمه زهرا عليهاالسلام وجود داشت كه در ضمن مقايسه آن دو بانو خواهد آمد. در رفتار و گفتار شگفت و رمزآلود پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله در باره فاطمه زهرا عليهاالسلام پيام مهمى براى مسلمانان و جامعه بشرى نهفته است. آن پيام عبارت است از اعلام بالاترين تقدس براى فاطمه عليهاالسلام و معيار قرار دادن آن حضرت در سنجش ايمان قلبى و ديندارى مسلمانان. قرآن با تعبير شگفت «نسائنا» (زنان ما) از فاطمه زهرا عليهاالسلام در آيه مباهله بيان مىكند كه فاطمه عليهاالسلام تجلى اوصاف نيك زنان بهشتى بوده، تقدس همه آنها در او جمع است.
با اين همه بسى جاى تأسف است كه عدهاى از مسلمانان در صدر اسلام با آگاهى از تقدس آن بانو در مقابل ثمنى بخس، نه تنها قداست فاطمه زهرا عليهاالسلام را به بشريت اعلام و تثبيت نكردند، بلكه آن را كتمان نمودند. آنان براى حفظ حكومت غاصبانه مهمترين مانع يعنى فاطمه عليهاالسلام را ترور شخصيت و شخص نمودند و از طرف ديگر براى عقدهگشايىها و بالا بردن عايشه نگذاشتند قدر آن بانوى مقدس شناخته و معهود گردد.
متأسفانه آنان با آن كتمان و ترور نه تنها به اسلام جفا كردند، بلكه بر بشريت ظلم روا داشتند؛ زيرا اگر امروز فاطمه عليهاالسلام همانند مريم(س) در ميان تمام مسلمانان به عنوان فاطمه مقدس مشهور و معهود بود، بالاترين نماد و دليل مبنى بر احترام اسلام به زن در اختيار مسلمانان بود. آنان مهمترين معيار سنجش ديندارى و تقرب به پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله را از مسلمانان گرفتند.
بسى مايه تعجب است كه امروز هيچ مسيحى نيست كه مريم را به عنوان مقدس نشناسد و نام نبرد، امّا با كمال تأسف نگارنده با يك افسر مصرى در كنار خانه كعبه در سال 1376 ملاقات و گفت و گو نمود و معلوم گرديد او اصلاً فاطمه زهرا عليهاالسلام را نمىشناسد و نمىداند پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله چنين دخترى داشته است؟!
در ميان پيروان مسيح نيز اختلاف و شكافى عميق پديد آمده است. پروتستانها اختلافات فراوانى با كاتوليكها دارند و حتى ميان آنها نزاعهاى خونين در گرفت كه هنوز ادامه دارد. لوتر به عنوان رهبر پروتستانها كه با تقدسزدايى از كليسا و كشيشها مبارزه خود را عليه كاتوليكها شروع نمود، هرگز در صدد برنيامد كه تقدس حضرت مريم يا حضرت مسيح را نفى كند، بلكه در بالاترين حد به تقدس حضرت مريم اعتراف دارد و تأكيد مىكند. با تمام اختلافاتى كه در ميان مسيحيها وجود دارد روى تقدس مريم اتفاق نظر دارند، لذا چه كاتوليك و چه پروتستان در گرفتاريها ندا مىدهد: اى مريم مقدس. اين در حالى است كه فاطمه زهرا عليهاالسلام براى مقدسبودن شايستهتر و سزاوارتر است، امّا متأسفانه برخى بعد از رحلت رسول اكرم صلىاللهعليهوآله از سر غرض يا جهل بعد از غصب خلافت و خانهنشين كردن على عليهالسلام به تقدسزدايى از فاطمه عليهاالسلام اقدام كردند.
تأسفآورتر اينكه امروزه برخى از روشنفكران مسلمان حتى شيعى، با تقليد از لوتر، به گمان خود به دنبال نهضت اصلاح دينى و پروتستانتيسم اسلامى هستند، امّا هرگز حد لوتر را نگه نداشته، اعتقادى به تقدس فاطمه زهرا عليهاالسلام از خود نشان نمىدهند.
مريم از خاندان ماثان از فرزندان حضرت داوود عليهالسلام بود و عمران پدر مريم، بزرگ اين خاندان پيش از عهد هيرودوس(9) و از خانواده نبوت و ديانت بود(10).
در شرافت خانوادگى حضرت مريم همين بس كه حضرت عيسى عليهالسلام از پيامبران بزرگ و وليده آن خانواده است. خداوند سوره مريم را به نام اين خانواده نام نهاده و چندين بار از اين خانواده سخن گفته است. در آيه «اِنَّ اللّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحا وَ آلَ اِبْرَاهِيمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَى العَالَمِينَ»(11) اين خانواده را يكى از چهار خانواده برگزيده معرفى كرده است.
در بيان شرافت خانوادگى حضرت فاطمه نيز سخن بسيار و امرى روشن براى مسلمانان است. طبق روايت امام رضا عليهالسلام (12) و روايات(13) ديگر، آل ابراهيم در آيه ياد شده ـ خانواده پيامبر اكرم ـ از چهار خانواده برگزيده است.
افزون بر اينكه بدون هيچ ترديدى خداوند در آيه تطهير(14) از اهل بيت رسول به صراحت ياد كرده است و در سوره ابراهيم با تعبير شجره مباركه(15) و بيوت در آيه «فِى بُيُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالغُدُوِّ وَ الآصَالِ»(16) به خانواده حضرت فاطمه اشاره كرده است. خداوند سوره دهر يا هل أتى را در باره اهل بيت پيامبر صلىاللهعليهوآله نازل فرموده است(17). از همه مهمتر اينكه خداوند اجر رسالت پيامبر صلىاللهعليهوآله را عشق به خاندان محمّد (قربى) قرار داده و فرموده است: «قُل لاَ أَسْأَ لُكُمْ عَلَيهِ اَجْرا إلاَّ المَوَدَّةَ فِى القُرْبى»(18).
صاحب الغدير نُه روايت از طريق اهل سنت با اسناد آن آورده است كه در آيه ياد شده مراد از قربى، اهل بيت رسول اكرم است(19). در روايات حتّى به طرق اهل سنّت آمده است كه آل محمّد همان صادقون(20) در آيه شريفه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّـقُوا اللّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»(21) و سابقون(22) در آيه شريفه «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ. أُولـئِكَ المُقَرَّبُونَ»(23) و صراط مستقيم(24) در آيه «اِهْدِنَا الصِّرَاطَ المُسْتَقِيمَ»(25) مىباشند. بدون ترديد شرف هر خانواده به شرافت پدر، مادر و فرزندان است كه در ادامه به بحث در اين باره مىپردازيم.
عمران پدر حضرت مريم بود كه قبل از تولّد حضرت مريم درگذشت(26). نام او در قرآن آمده است: «اِذ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ»(27). طبق گزارش ابن اسحاق، نسب او با چهارده واسطه به حضرت داوود عليهالسلام مىرسد و او را صاحب صلاه بنىاسرائيل خواندهاند(28). او از بندگان مؤمن و پاك خداوند بود. مورخان او را از روحانيون و كاهنان بزرگ زمان خود معرفى كردهاند(29)، امّا با توجّه به وحى الهى به عمران، بر طبق دلالت روايت امام صادق عليهالسلام و تصريح امام باقر عليهالسلام ، از پيامبران قوم خود بوده است(30).
امّا پدر فاطمه زهرا عليهاالسلام محمّد بن عبد اللّه صلىاللهعليهوآله ، برترين پيامبران الهى(31) و خاتم آنان بود.
مادر حضرت مريم حنه همسر عمران از زنان عبادتگر زمان خود بود(32). خداوند متعال در قرآن از او به بزرگى ياد كرده است: «اِذ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ...»(33) حدود سى سال(34) صاحب فرزند نمىشد، تا اينكه با قلبى شكسته از خداوند درخواست نمود و آنگاه با لطف الهى(35) باردار شد. او به شكرانه اين نعمت با نيّت خالص نذر نمود كه فرزند عزيز خود را معتكف و خدمتگزار بيت المقدس قرار دهد: «اِنّى نَذَرتُ لَكَ مَا فِى بَطْنى مُحَرَّرا» او نذر خود را ادا كرد. شرف ايشان وقتى معلوم مىشود كه خداوند اعلام داشت كه نذر او را به نيكى قبول كرده است: «فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ»(36).
امّا مادر فاطمه زهرا عليهاالسلام حضرت خديجه سلاماللّه عليه است. قرآن به كنايه از آن حضرت ياد مىكند: «وَ وَجَدَكَ عَائِلاً فَاَغْنَى»(37). مرحوم مجلسى طبق روايات مىگويد كه اين آيه شريفه به حضرت خديجه اشاره دارد(38). ابن عبّاس در تفسير اين آيه مىفرمايد: «خداوند پيامبر را فقير يافت و مردم مىگفتند پيامبر مالى ندارد؛ پس خداوند با مال خديجه وى را غنى و بىنياز گرداند.»(39)
در شرافت حضرت خديجه همين بس كه او اولين زنى بود كه اسلام آورد و رسالت پيامبر صلىاللهعليهوآله را تصديق نمود و تا آخرين لحظه در كنار رسول اكرم صلىاللهعليهوآله ماند و براى ايشان كمككار و دلسوز و مهربان بود. پيامبر فرمود: «دين اسلام به وسيله دو عامل استوار شد؛ يكى شمشير على عليهالسلام و ديگر مال خديجه عليهاالسلام .»(40) او تمام اموال خود را وقف اسلام و اهداف پيامبر صلىاللهعليهوآله نمود.
در روايات آمده است كه او يكى از چهار زن برگزيده(41) و بهشت مشتاق اوست(42). او بعد از مرگ، همدم مريم و آسيه خواهد بود(43).
آن حضرت اين شرف را داشت كه نطفه آخرين دخترش فاطمه عليهاالسلام از مائده بهشتى(44) باشد و در هنگام حزن و نگرانى نسبت به رسول اكرم صلىاللهعليهوآله در زمان باردارى، فرزندش فاطمه عليهاالسلام از باطن او با او سخن گويد و به او دلدارى دهد(45).
خداوند قبل از انعقاد نطفه و ولادت حضرت مريم از طريق بشارت ولادت فرزندش عيسى عليهالسلام خبر داد كه فرزندى سالم و مبارك به او هديه خواهد كرد؛ پسرى كه به اذن پروردگار بيماران را شفا خواهد داد و مردگان را زنده خواهد كرد و او را رسول خود قرار خواهد داد(46).
امّا ولادت حضرت فاطمه عليهاالسلام به طور مستقيم به پيامبر گرامى اسلام صلىاللهعليهوآله در معراج و در زمين و حتّى چگونگى شكلگيرى او از طعام بهشتى خبر داده شد(47).
خداوند قبل از ولادت فاطمه عليهاالسلام به پيامبر صلىاللهعليهوآله خبر داد كه شكم خديجه ظرف امامت است. پيامبر به مناسبتى به فاطمه زهرا عليهاالسلام فرمود: «إنّ بطن أمّك كان للإمامة وعاء»؛ يعنى شكم مادر تو ظرف امامت بود(48).
هنگام ولادت، قابله حضرت مريم و پرستار مادرش همسر حضرت زكريا به نام اليزابت بود، امّا قابله فاطمه زهرا عليهاالسلام چهار زن بهشتى به نام حضرت حوا، آسيه، كلثوم خواهر موسى و حضرت مريم بودند(49).
نامگذارى حضرت مريم توسط مادر ايشان صورت گرفت: «اِنِّى سَمَّيْتُهَا مَرْيَم»(50) و مريم به معناى عابد يا خدمتگزار است.
امّا اسم فاطمه عليهاالسلام از جانب خداوند متعال تعيين گرديد. امام صادق عليهالسلام مىفرمايد: «براى فاطمه نزد خداوند نُه اسم است. آنها عبارتاند از: فاطمه، صديقه، مباركه، طاهره، زكيه، راضيه، مرضيه، محدثه و زهرا.»(51)
امام باقر عليهالسلام در روايت ديگر مىفرمايد: «هنگامى كه فاطمه زهرا عليهاالسلام ولادت يافت خداوند متعال به فرشتهاى وحى نمود تا اين نام (فاطمه) را بر زبان محمّد صلىاللهعليهوآله جارى نمايد؛ لذا حضرت او را فاطمه نام نهاد.»(52)
از اهل سنّت قسطلانى، زرقانى، غسانى، خطيب بغدادى و حافظ دمشقى با نقل روايت اعتراف كردهاند كه اسم فاطمه از طرف خداوند بوده است(53).
خداوند درباره حضرت مريم فرمود: «وَ اَنبَتَها نَباتا حَسَنا»(54). مراد اين است كه به مريم و فرزند او رشد و پاكيزگى داده شد و به او و هر يك از ذريه و شاخهاى كه از تنه درخت وجودى او مىرويَد، حياتى افاضه شد كه آميخته با نفس شيطان و پليدى و نفسانيات و وسوسههاى او نباشد، خلاصه آنكه حياتى طيب و طاهر و مستمر به او و فرزندش افاضه گرديد(55) و نسل پاك او هنوز استمرار دارد و حضرت عيسى عليهالسلام در حال حيات طيب است.
فاطمه زهرا عليهاالسلام نيز مباركه؛ يعنى خير، سعادت و فزونى، نافع و مقدس(56) و زكيه؛ يعنى نمو و زيادتى(57) و كوثر يا خير كثير، كثير الخير و كثير النسل(58) است.
خداوند به او و نسلش پاكى، بركت، كثرت و استمرار بخشيد و عمر فرزندش حضرت بقية اللّه را به استمرار عمر عيسى عليهالسلام قرار داد. حضرت زهرا عليهاالسلام پس از شهادت، دو پسر و دو دختر بر جاى گذاشت و به رغم واقعه كربلا كه از امام حسن عليهالسلام هفت فرزند و از زينب كبرى يك فرزند و از امام حسين عليهالسلام جز امام سجاد بقيه شهيد شدند وام كلثوم نيز فرزندى نداشت و نيز به رغم واقعه حره(59)، واقعه زيد بن على بن الحسين كه در مقابل هشام بن عبد الملك ايستاد و سرانجام تمام همراهان او كه بيشتر آنها از ذريه فاطمه عليهاالسلام بودند شهيد شدند و واقعه فخ كه جنگ يكى از نوادگان امام حسن عليهالسلام با بنى العباس بود و تمام آنان كشته شدند، نسل فاطمه عليهاالسلام به طور گسترده ادامه يافت و اسلام ناب به دست آنها تا امروز استمرار پيدا كرد و بالاخره امام عصر ـ روحى و ارواح العالمين لمقدمه الفداء ـ كه از نهمين نسل فاطمه زهرا عليهاالسلام است، ثمره انماء و روياندن پاك الهى مىباشد و امروز كلمه باقيه على عليهالسلام و فاطمه زهرا عليهاالسلام است «وَ جَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِى عَقِبِهِ»(60)، تا حكومت الهى و مورد خواست خدا را برپا نمايد.
پدر مريم قبل از تولّد او وفات يافت و مادرش او را نذر معبد نمود و چون نمىتوانست سرپرستى و كفالت او را برعهده گيرد وى را به معبد سپرد. درباره كفالت او ميان راهبان معبد اختلاف شد و بر اساس قرعه كفالت او بر عهده حضرت زكرياى پيامبر كه شوهر خاله او بود(61) قرار گرفت: «وَ كَفَّلَهَا زَكَرِيّا»(62).
امّا كفيل و مربى فاطمه زهرا عليهاالسلام پدرشان پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله مربى، معلم و هادى تمام مردم بود و تا چندين سال حضرت خديجه، مادر آن بانو در كنارشان بود.
محل تربيت حضرت مريم مسجد و محراب بود: «كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا المِحْرَابَ»(63). محل تربيت حضرت فاطمه عليهاالسلام ، بيت رسول اكرم صلىاللهعليهوآله در جوار خانه كعبه در مكه و در مدينه خانه آن حضرت در جوار مسجد و خانه رسول اكرم بود. خداوند از تربيتگاه و خانه او در قرآن به نيكى ياد كرده و فرموده است: «فِى بُيُوتٍ اَذِنَ اللّهُ أنْ تُرفَعَ وَ يُذكَرَ فِيهَا اسْمُهُ...»(64).
محراب جايى ويژه عبادت است؛ حال چه در مسجد باشد و چه در خانه(65). حضرت مريم داراى محرابى بود كه در آن به عبادت خداوند و ستيز با پليدى و شيطان مشغول بود: «كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا المِحْرَابَ»(66).
حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام نيز داراى محرابى بود كه پيامبر و ائمه بارها از آن سخن گفتند. امام صادق عليهالسلام مىفرمايد: «اذ قامت فى محرابها زهر نورها لأهل السماء.»(67)
امام حسن عليهالسلام در روايتى از محراب مادر چنين ياد مىكند: «رأيت أمّى فاطمة قامت فى محرابها ليلة جمعتها.»(68)
امام باقر عليهالسلام درباره حضرت مريم مىفرمايد: «او زيباترين زنان بود؛ اجمل النساء.»(69)
در روايت ديگر نقل شده است كه در قيامت زنانى كه به خاطر زيبايى خود دچار فتنه شدهاند و آن زيبايى را بهانه قرار مىدهند، حضرت مريم را حاضر مىكنند و از آنان مىپرسند آيا شما از حضرت مريم زيباتر بوديد؟!(70) در واقع زيبايى آن حضرت حجتى براى ساير زنان است.
از حضرت فاطمه عليهاالسلام در قرآن به كوكب دُرّى ياد شده است(71) و طبق روايات از شدت درخشندگى چهره، آن حضرت را زهرا ناميدهاند(72). پيامبر صلىاللهعليهوآله درباره خلقت ايشان فرمودند: «فاطمه حوراء انسيه خلق شده است»(73)؛ يعنى او حوريهاى است به صورت انسان. از مجموع روايات به دست مىآيد كه بانوى دو عالم، از چهره درخشنده و نورانى و پر تلألؤ بهرهمند بودند.
او آنچنان زيبا بود كه گويى ماه شب چهارده است و پندارى كه گردن وى از سپيدى مانند تُنگ بلورى مىماند، همواره متبسم بود و زمانى كه تبسم مىنمود دندانهايش مانند لؤلؤ منظم مشاهده مىشد(74).
حضرت مريم قلبى پر از ايمان و يقين به خداوند داشت. به همين سبب نيز خداوند درباره ايشان مىفرمايد: «صَدَّقَت بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَ كُتُبِهِ»(75). روشن است كسى كه وحى الهى به پيامبران و تمام وعد و وعيد و اوامر و نواهى خداوند و تمام كتب آسمانى را تصديق مىكند، قلبى پر از ايمان و يقين دارد.
وجود مطهر حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام از هر نوع شرك خالى بود و قلبى كه پاك و مطهر از هر نوع آلودگى و دنسى باشد پر از ايمان و يقين است. به طور خاص درباره ايمان و يقين فاطمه زهرا عليهاالسلام روايات متعددى به دست ما رسيده است. پيامبر گرامى صلىاللهعليهوآله در اين باره مىفرمايد: «يا سلمان إنّ ابنتى فاطمة ملأ اللّه قلبها و جوارحها ايمانا الى مشاشها تفرغت لطاعة اللّه.»(76)
تأمل و دقت در خطبه زهرا عليهاالسلام در مسجد مدينه در دفاع از فدك(77)، منزلت ايمان آن حضرت را روشن مىسازد.
حضرت مريم(س) و حضرت فاطمه عليهاالسلام هر دو به نهايت كمال ممكن دست يافته بودند. پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله فرمود: «مردان زيادى به نهايت كمال رسيدند، امّا از زنان فقط حضرت آسيه دختر مزاحم همسر فرعون، مريم دختر عمران، خديجه دختر خويلد و حضرت فاطمه عليهاالسلام به نهايت كمال رسيدند.»(78)
حضرت مريم چنان عبادت پروردگار نمود كه خداوند به او ولايت بخشيد. از همينرو در باب پيامبرى او اختلاف است و جمعى از مسلمانان او را از پيامبران دانستهاند(79).
فاطمه زهرا نيز ولية اللّه بود و مقام ولايت به او اعطا شده بود و پدرش رسول اكرم صلىاللهعليهوآله همسرش على عليهالسلام و فرزندانش و خود آن حضرت به آن مقام مفتخر بودند.
حضرت مريم صديقه بود: «وَ اُمُّهُ صِدِّيقَة»(80). حضرت زهرا نيز صديقه بود، لذا يكى از اسامى آن بانو صديقه است. به طرق متعددِ اهل سنت از عايشه نقل شده كه گفت: «ما رأيتُ أصدق لهجة من فاطمه.»
پيامبر صلىاللهعليهوآله در روايتى فرمود: «... اى على عليهالسلام ، همسرى صديقه مانند دختر من به تو داده شد كه من چنين همسرى ندارم.»(81)
امام صادق عليهالسلام فرمود: «فاطمه را على عليهالسلام غسل داد، چون صديقه را كسى جز صديق غسل نمىدهد.»(82)
معانى متعددى براى صديقه ذكر كردهاند:
1 ـ بسيار راستگو؛ 2 ـ كسى كه فراوان راست مىگويد؛ 3 ـ كسى كه در راستگويى كامل است؛ 4 ـ كسى كه هرگز دروغ نگفته است؛ 5 ـ آنكه سخن خود را باعمل خويش تصديق مىكند؛ 6 ـ كسى كه آنچه خدا به او فرموده و به انبياء خود امر نموده تصديق مىكند و در وحى الهى هيچگاه دچار ترديد نمىشود.
از آيات و روايات به روشنى به دست مىآيد مرتبه صديقين در رديف مراتب انبياء و شهدا مىباشد: «وَ مَنْ يُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُول فَاولـئِكَ مَعَ الَّذِينَ اَنعَمَ اللّهُ عَلَيهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ اولـئِكَ رَفِيقا»(83).
حضرت مريم از علم و آگاهى بالايى برخوردار بود. قرآن درباره ايشان مىفرمايد: «وَ صَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَ كُتُبِهِ»(84). پر واضح است كه تصديق تمام كلمات خداوند و تعاليم وحيانى و كتب انبياء الهى فرع بر علم و آگاهى داشتن به آنهاست و گر نه تصديق بدون علم تصديق نيست، بلكه جهل است.
حضرت زهرا عليهاالسلام نيز در علم و آگاهى به كمال رسيده بود. امام باقر عليهالسلام در وجه تسميه آن حضرت به فاطمه مىفرمايد: هر آينه من (خداوند) شير را به وسيله علم در وجود تو (فاطمه) قطع نمودم؛ «... انّى فطمتك بالعلم.»(85)
علاوه بر گواهى سخنان حضرت فاطمه عليهاالسلام به خصوص خطبه طولانى در مسجد مدينه(86)، ميزان علم آن حضرت از پاسخگويى به پرسشهاى زنان(87) و از تبادل افكار با على عليهالسلام و ازمصحف فاطمه(88) به دست مىآيد.
عمار ياسر درباره آگاهى و علم بىنهايت آن حضرت نقل مىكند: «روزى حضرت فاطمه عليهاالسلام خطاب به حضرت امير عليهالسلام فرمود: على جان نزديك بيا تا اطلاع دهم شما را از آنچه در گذشته اتفاق افتاد و آنچه در حالِ به وقوع پيوستن است و آنچه در آينده رخ خواهد داد.»(89)
خداوند هم حضرت مريم(س) و هم حضرت فاطمه عليهاالسلام را تطهير نمود. قرآن درباره حضرت مريم مىفرمايد: «وَ اِذ قَالَتِ المَلائِكَةُ يَا مَريَمُ إنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ»(90).
از اسامى حضرت زهرا عليهاالسلام يكى طاهر است و روشنترين و بهترين سخن درباره تطهير فاطمه عليهاالسلام قول خداوند متعال است كه فرمود: «اِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهلَ البَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرا»(91).
بدون هيچ ترديدى فاطمه زهرا يكى از اهلبيت و از مصاديق قطعى آيه ياد شده است. بيش از بيست نفر از بزرگان محدث و مفسر از اهل سنت اعتراف كردهاند كه فاطمه زهرا عليهاالسلام جزء اهل بيت در آيه مزبور مىباشد(92).
پيامبر صلىاللهعليهوآله در نامهاى كه به نجاشى مىنويسد از مريم با صفت طيبه بتول ياد مىكند(93). طبق سخن رسول خدا صلىاللهعليهوآله ، مريم مانند فاطمه عليهاالسلام بتول بود: «عن على عليهالسلام أن النبى صلىاللهعليهوآله سئل ما البتول؟ فانا سمعناك يا رسول اللّه تقول: إن مريم بتول و فاطمة بتول، فقال: البتول لم تر حمرة قطّ، اى لم تحض، فانّ الحيض مكروه فى بنات الأنبياء»(94).
از رسول خدا درباره كلمه بتول سؤال شد كه اى رسول خدا، شما فرمودهايد: مريم بتول است و فاطمه نيز بتول است، فرمودند: بتول كسى است كه هرگز خون نديده؛ زيرا خونريزى ماهيانه در دختران انبياء ناپسند است.
در باره فاطمه زهرا عليهاالسلام احاديث صحيحى بر اين معنى تصريح مىكند. دانشمندان بزرگ اهل سنّت نيز به اين ويژگى حضرت فاطمه اقرار كردهاند(95).
قندوزى در ينابيع الموده از رسول خدا صلىاللهعليهوآله نقل مىكند كه فاطمه بتول ناميده شد؛ زيرا خداى متعال حيض و نفاس را از وى دور فرمود(96). البته پاك بودن از حيض و نفاس در خصوص فاطمه زهرا عليهاالسلام امرى قطعى است، امّا درباره مريم(س) روايات متفاوت است. در برخى روايات آمده است كه ايشان هنگام عادت ماهانه از مسجد بيرون مىرفتند(97). در اين صورت بتول درباره ايشان به معناى بريدن از دنيا و ناپاكيها خواهد بود.
قرآن درباره حضرت مريم يادآورى مىكند: «مَرْيَمُ ابْنَتِ عِمْرَانَ الَّتِى أَحصَنَتْ فَرْجَهَا»(98). اين عبارت به عفت و پاكدامنى آن حضرت اشاره دارد.
پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله نيز به همين معنى درباره فاطمه زهرا عليهاالسلام تصريح مىكند: «عن الرضا عن آبائه عليهمالسلام قال: قال النبى صلىاللهعليهوآله : أنّ فاطمة أحصنت فرجها فحرّم اللّه ذرّيتها على النار.»(99)
محدّثان و دانشمندان متعددى از اهل سنت اين عبارت را درباره حضرت زهرا عليهاالسلام از پيامبر گرامى اسلام صلىاللهعليهوآله نقل كردهاند و به نهايت پاكدامنى و عفت آن بانو اعتراف كردهاند(100). علامه امينى شانزده نفر از بزرگان اهل سنت را نام مىبرد كه حديث مزبور را در كتب خود نقل كرده و بر آن صحه گذاشتهاند(101).
قرآن در باره حضرت مريم مىفرمايد: «مَريَمُ ابْنَتِ عِمْرَان الَّتِى اَحصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ منْ رُوحِنَا»(102). خداوند به دنبال پاكدامنى حضرت مريم، روح خود را در او دميد و نتيجه آن پديد آمدن حضرت عيسى عليهالسلام بود.
خداوند امام حسن و امام حسين عليهماالسلام را نيز به دنبال پاكدامنى حضرت زهرا عليهاالسلام به آن بانوى مقدس عطا فرمود. حسان اين مطلب را به شعر كشيده و گفته است:
و إن مريمٌ أحصنت فرجها و جاءت بعيسى كبدر الدجى
فقد أحصنت فاطم بعدها و جاءت بسبطى نبىّ الهدى(103)
خداوند، حضرت مريم را به عيسى (كلمة اللّه) بشارت داد و فرمود: «إنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكَ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ المَسِيحُ عِيسَى ابنُ مَريَمَ»(104).
فاطمه زهرا عليهاالسلام به حسن و حسين عليهماالسلام ـ دو كلمه باقيه و از كلمات تامه خداوند ـ بشارت داده شدند(105). در حديث نبوى آمده است كه در هنگام ولادت هر يك از دو سرور جوانان بهشت، پيامبر صلىاللهعليهوآله به فاطمه زهرا عليهاالسلام بشارت داد و پيشاپيش تبريك گفت كه از او امامى متولد مىشود كه اهل بهشت از وى سود خواهند برد(106).
حضرت مريم بعد از شش ماه باردارى حضرت عيسى عليهالسلام را به دنيا آورد(107) و ايشان به اذن الهى در گهواره كودكى سخن گفت: «قَال إنِّى عَبدُ اللّهِ... وَ جَعَلَنِى مُبَارَكا أينَ مَا كُنْتُ وَ اَوصَانِى... وَ بَرّا بِوَالِدَتِى...»(108)؛ يعنى... من عبد اللّه هستم و خداوند مرا هر كجا كه باشم مبارك قرار داده و مرا به... و احسان و نيكى به مادرم توصيه كرده است.
حضرت فاطمه عليهاالسلام نيز بعد از شش ماه باردارى حضرت حسين عليهالسلام را به دنيا آورد(109) و قبل از آنكه حسين عليهالسلام فرزندى به نام عبد اللّه داشته باشد به جهت كمال و اوج عبوديت خدا كنيه ابا عبد اللّه را به وى دادند و آيه شريفه: «وَ وَصَّينَا الانسَانَ بِوَالِدَيهِ اِحسَانا»(110) در شأن او و مادر مقدسش نازل گرديد(111).
از آنجا كه حضرت مريم شوهر نداشت واسطه الحاق حضرت عيسى عليهالسلام به نسل انبياء بود. قرآن مىفرمايد: «... وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُدَ وَ سُلَيمَانَ وَ اَيُّوبَ وَ يوسُفَ وَ مُوسى وَ هَارُونَ وَ كَذَلِكَ نَجْزِى المُحْسِنِينَ. وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيَى وَ عِيسى...»(112)؛ يعنى از اولاد ابراهيم، داوود، سليمان و... عيسى... بود.
حضرت زهرا عليهاالسلام نيز واسطه الحاق و انتساب نسلش به پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله و انبياء بود(113). امام موسى بن جعفر عليهالسلام در مناظره با هارون الرشيد مىفرمايد: «خداوند حضرت عيسى را از طريق مريم(س) به نسل انبياء ملحق نمود و به همين گونه ما را از طريق مادرمان فاطمه عليهاالسلام به نبى اكرم صلىاللهعليهوآله ملحق نموده است.»(114)
از رسول خدا صلىاللهعليهوآله نقل شده كه خداوند متعال نسل هر پيامبرى را در صلب خود آن پيامبر قرار داد و حال آنكه نسل مرا در صلب على عليهالسلام قرار داد(115).
قرآن در باره حضرت مريم مىفرمايد: «وَ كَانَتْ مِنَ القَانِتِينَ»(116) و «يَا مَريَمُ اقْنُتِى لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِى وَ ارْكَعِى مَعَ الرَّاكِعِينَ»(117). طبق دلالت آيات ياد شده آن حضرت داراى دوام طاعت، نماز، طول قيام و دعا بود. ابن خلدون مىنويسد مريم چنان در عبادت پاى فشرد كه به او مَثَل مىزنند(118).
عبادت و مداومت حضرت زهرا عليهاالسلام در طول عمر كوتاهشان بر قيام، نماز و دعا زبانزد است. امام حسن عليهالسلام در اين باره مىفرمايد: «مادرم فاطمه عليهاالسلام را ديدم كه در شب جمعهاى در محراب عبادت ايستاده بود و مرتب در حال ركوع و سجود بود تا سپيده صبح آشكار شد و مىشنيدم كه مردان و زنان مؤمن را دعا مىفرمود...»(119).
حسن بصرى گويد: در اين امت عابدتر از فاطمه زهرا عليهاالسلام پيدا نمىشود، آنقدر در عبادت بر سرپا مىايستادند تا پايشان ورم مىكرد(120).
ابن فهد حلى در كتاب خود آورده است كه صديقه طاهره در نماز از ترس خدا نفس نفس مىزد(121). از همه گوياتر اينكه دغدغه حضرت عليهاالسلام در شب عروسى، عبادت و قنوت پروردگار بود. امام على عليهالسلام مىگويد در شب عروسى فاطمه را نگران و گريان ديدم، پرسيدم: چرا ناراحتى!؟
حضرت زهرا عليهاالسلام پاسخ داد: پيرامون حال و امر خويش فكر كردم كه هنگام مرگ و سرازير شدن به قبر چگونه خواهد بود. امروز از خانه پدر به خانه شما منتقل شدم و روزى ديگر از اينجا به طرف قبر و قيامت خواهم رفت. پس تو را به خدا سوگند بيا تا به نماز بايستيم و با هم در اين شب خدا را عبادت كنيم(122).
قيام، عبادت و قنوت فاطمه عليهاالسلام به حدى بود كه بنا به فرمايش رسول اكرم صلىاللهعليهوآله آيه شريفه: «الَّذِينَ يَذكُرُونَ اللّهَ قِيَاما وَ قُعُودا...»(123) در شأن ايشان نازل شد(124).
حضرت مريم به دليل نذر مادرش خدمتگزار خداوند و خانه او بود: «اِنِّى نَذَرْتُ لَكَ مَا فِى بَطْنِى مُحَرَّرا»(125).
فاطمه زهرا عليهاالسلام نيز با عرفان، آگاهى و عشق، خدمتگزار خداوند بود. پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله روزى از دخترش پرسيد: «فاطمه! چه درخواست و حاجتى دارى؟ هم اكنون فرشته وحى در كنار من است و از طرف خدا پيام آورده تا هر چه بخواهى تحقق پذيرد.
فاطمه عليهاالسلام پاسخ داد: لذتى كه از خدمت خدا مىبرم مرا از خواهش كردن از او باز داشته است، حاجتى جز اين ندارم كه پيوسته ناظر جمال زيباى والاى خداوند باشم»(126).
خداوند به حضرت مريم امر نمود كه: «وَاركَعِى مَعَ الرَّاكِعِينَ»(127). لازمه اجراى اين دستور، حضور در اجتماع مردان نمازگزار بود و مريم اين دستور را امتثال نمود و با راهبان در معبد به نماز و ركوع پرداخت.
فاطمه زهرا عليهاالسلام نيز براى انجام رسالت الهى و تحقق اهداف پيامبر صلىاللهعليهوآله و دفاع از حق و امامت على عليهالسلام ، با حضور در برخى اجتماعات مردان به وظايف الهى خود پرداخت.
حضرت مريم برتر از زنان زمانش بود، امّا فاطمه زهرا عليهاالسلام برترين زنان از اولين تا آخرين است. خداوند درباره حضرت مريم مىفرمايد: «اِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفَاكِ عَلى نِساء العَالَمِينَ»(128). درباره اصطفاى اول در آيه فوق گفتهاند گزينش براى تطهير و رسالت الهى و اصطفاى دوم ـ كه همراه با حرف «على» است ـ گزينش و برترى دادن بر زنان مىباشد(129).
درباره برترى فاطمه زهرا عليهاالسلام بر تمام زنان جهان از اولين تا آخرين ايشان روايات متعددى وجود دارد(130). روايتى از پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله رسيده كه فرمود: «مريم سيده نساء عالم خود بود، امّا فاطمه سيده نساء عالمين از اولين تا آخرين است و به تحقيق چون او در محرابش به عبادت مىايستد، هفتاد هزار فرشته مقرب به او سلام مىدهند و با همان ندايى كه به مريم مىدادند خطاب به فاطمه ندا مىدهند كهاى فاطمه! خدا تو را برگزيد و تطهير نمود و تو را بر زنان عالمين برترى داد(131).
ابن ابى الحديد از دانشمندان اهل سنت مىگويد: سخن پيامبر كه فرمود فاطمه عليهاالسلام برترين زن عالم است نص و قطعى است(132).
مريم محدّثه بود و فرشتگان و جبرئيل بر او نازل مىشدند و با او سخن مىگفتند: «اِذْ قَالَتِ المَلائِكَةُ يَا مَريَمُ اِنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنه...»(133)؛ يعنى ياد آر زمانى كه فرشتگان به مريم گفتند: اى مريم خداوند تو را به كلمهاى از جانب خود بشارت مىدهد... و يا «... قَالَ اِنَّمَا اَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لاِءهَب لَكِ غُلاما زَكِيّا...»(134) و «يَا مَريَمُ اِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفَاكِ عَلى نِسَاءِ العَالَمِينَ»(135).
فاطمه زهرا عليهاالسلام نيز محدّثه بود؛ چون فرشتگان و جبرئيل بر او نازل شده، با او سخن مىگفتند. در اين باره روايات بسيار و متواتر معنوى وجود دارد و بزرگان اهل سنت با نقل روايات بر صحت مطلب اعتراف كردهاند(136).
از جمله روايات اينكه امام صادق عليهالسلام مىفرمايد: «به اين جهت فاطمه زهرا عليهاالسلام را محدّثه ناميدهاند كه فرشتگان از آسمان بر ايشان نازل مىشدند و همانند مريم به او ندا مىدادند كهاى فاطمه اِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفَاكِ عَلى نِسَاءِ العَالَمِينَ يا فاطمةُ اقنتى لربّك و اسجُدى و اركَعى مع الراكعينَ». مصحف فاطمه حاصل گفت و گوى فرشته مقرب با آن حضرت بود(137).
حضرت مريم پس از باردار شدن و تنهايى و خوف از زبان مردم، دچار حزن و اندوه گرديد. در اين حال ندايى آمد كه اى مريم اندوهگين مباش، «فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا ألاّ تَحزَنِى...»(138). برخى از مفسران ندا دهنده را حضرت مسيح كه در بطن مريم بود دانستهاند(139) و برخى گفتهاند فرشته يا جبرئيل ندا داد(140).
حضرت زهرا پس از وفات پدر دچار حزن و اندوه شديدى شد. خداوند متعال براى كاستن حزن و اندوه آن بانو و تسلى دادن به وى فرشتگان و جبرئيل را بر وى نازل مىنمود تا به او تسلى دهند و از حزن او بكاهند(141): «... و كان جبرئيل يأتيها فيحسن عزاءها على ابيها و يطيب نفسها و يخبرها عن أبيها و مكانه...»
حضرت مريم به اذن پروردگار درخت خرماى خشكيده را جنباند و بلافاصله درخت ميوهدار شد و خرماى تازه آورد و مريم از آن تناول نمود: «وَ هُزِّى اِلَيكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيكِ رُطَبا جَنِيّا».(142) شاخه اين نخل را به سوى خود تكان ده، رطب تازه بر تو فرو ريزد.
حضرت فاطمه عليهاالسلام نيز داراى كرامات و معجزههاى بسيارى بود كه نشان از تصرف تكوينى آن بانو داشت؛ مانند چرخش سنگ آسياب(143)؛ و گردش گهواره(144) و آماده شدن غذا(145) بدون آنكه دست انسانى در كار باشد.
اباذر نقل مىكند: «رسول خدا مرا فرستاد تا على عليهالسلام را خدمت ايشان دعوت كنم، چون به خانه على عليهالسلام رفتم و صدا زدم كسى جواب مرا نداد، امّا ديدم سنگ آسياب خود به خود مىچرخد و گندم را آرد مىنمايد و هيچ كس نيز در كنار آن نيست، پس بازگشتم و خدمت رسول اللّه صلىاللهعليهوآله عرض كردم چيزى ديدم كه نمىفهمم! من در شگفتم كه سنگ آسياب در خانه على عليهالسلام مىچرخد و هيچ كس نيز با آن نبود تا بچرخاند.
پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: هر آينه خداوند قلب دختر مرا پر از يقين و وجودش را پر از ايمان نموده است و خداوند از ضعف او خبر دارد؛ لذا به او كمك مىكند و كفايت كارهايش را مىنمايد. آيا تو نمىدانى كه خداوند فرشتگانى دارد كه كمككار آل محمّد صلىاللهعليهوآله هستند؟!»(146)
از كرامات حضرت مريم(س) اين بود كه غذاى بهشتى از جانب خداوند دريافت مىكرد: «كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيهَا زَكَرِيَّا المِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقا قَالَ يَا مَرْيَمُ أنّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ يَرزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيرِ حِسَابٍ»(147).
فاطمه زهرا عليهاالسلام نيز در موارد متعددى غذاهاى بهشتى دريافت نمود(148). در احاديث آمده است كه در يكى از روزهاى سخت زندگى كه گرسنگى بر خاندان پيامبر صلىاللهعليهوآله فشار آورد فاطمه عليهاالسلام وضو گرفت و دست به دعا برداشت و پس از خواندن دو ركعت نماز از خداوند درخواست مائدهاى از آسمان نمود. ناگهان ظرفى از غذا و طعام بهشتى نازل شد كه بوى عطر آن، منزل على عليهالسلام را معطر ساخت.
امام على عليهالسلام پرسيد: انّى لك هذا؟
حضرت پاسخ داد: هو من عند اللّه.
پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله كه خبردار شد فرمود: حمد و ستايش خداوندى را كه دخترى به من عطا فرمود مانند حضرت مريم كه «هرگاه زكرياى پيغمبر در محراب عبادت او حاضر مىشد، پيش او خوردنى مىيافت. مىگفت: اينها از كجاست؟
مريم جواب مىداد: از جانب خدا»(149).
اين ماجرا را زمخشرى در كشاف نقل كرده است.
حضرت زكريا چون وارد محراب حضرت مريم گرديد، مشاهده نمود كه غذاى زمستانى در تابستان و غذاى تابستانى در زمستان نزد مريم است؛ از اين واقعه به شگفت آمد، لذا پرسش نمود. «كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيهَا زَكَرِيَّا المِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقا قَالَ يَا مَرْيَمُ أنّى لَكِ هَذَا...»(150).
فاطمه عليهاالسلام نيز كرامات بسيارى داشت و يا گفتار و رفتارى از آن بانو اظهار مىشد كه پيامبر صلىاللهعليهوآله (151) يا على عليهالسلام (152) و گاهى اصحابى چون سلمان و اباذر(153) را به شگفتى وا مىداشت.
حضرت زكريا عليهالسلام با مشاهده مائده بهشتى نزد حضرت مريم و شنيدن جمله آن زن كه فرمود: «يَرزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيرِ حِسَابٍ»(154) اميدوار شد و با خود انديشيد حال كه چنين است، رزق يك فرزند از جانب خدا به وى نيز ممكن خواهد بود؛ لذا در سن پيرى با اين اميد درخواست فرزند نمود(155).
زهرا عليهاالسلام نيز داراى كرامات و توجهات خاص الهى بود كه پيامبر صلىاللهعليهوآله ، على عليهالسلام و به ويژه اصحاب رسول خدا صلىاللهعليهوآله مانند سلمان، اباذر و مقداد را اميدوار مىنمود و به آنان دلگرمى مىبخشيد.
مصائب و سختيها در مسير كمال عامل مؤثرى بوده، در تقرب به خداوند نقش روشنى دارد، لذا خداوند تمام اولياء خود را به مصائب و سختيهاى خاص مبتلا مىنمايد. امام صادق عليهالسلام از قول على عليهالسلام فرمود: «انّ أشدّ الناس بلاء النبيّون ثم الوصيّون ثم الأمثل فالأمثل...»(156).
حضرت مريم متحمل مصائب و بلاهاى زيادى شد. سختترين آنها عبارت بود از دورى از مادر و پدر در تمام دوران زندگى، خدمتگزارى بيتالمقدس از كودكى، تهمت و سوء ظن مردم در عين پاكى، باردارى و زايمان در تنهايى و غربت، نداشتن محل استراحت و غذا و پناه بردن به كنار درخت خرما، نگهدارى كودك بدون پدر با آن برخوردها و نگاههاى بد مردم.
امّا مصائب و سختيهاى فاطمه عليهاالسلام از دوران كودكى حد و حصرى نداشت. در بطن مادر تنهايى و نگرانى و حزن مادر را درك مىنمود(157) و چون چشم به دنيا گشود، شاهد اذيت و آزار پدر بود(158). چندى نگذشت كه خود را در كنار پدر در شعب ابى طالب متحمل سختيها ديد و غم و رنج پدر را با خود تقسيم مىنمود و در بيم و هراس پدر از مكه هجرت نمود. رنجهاى پدر در مدينه به ويژه جنگ احد(159) را به عنوان نزديكترين زن به پدر بر خود هموار نمود تا نوبت به وفات پدر بزرگوارش رسيد. وفات پيامبر صلىاللهعليهوآله با حزن، گريه، مصائب، رنجهاى طاقت فرسا و قتل فرزندش محسن شروع شد و به آرزوى مرگ و شهادت آن بانو انجاميد.
مردم نادان حضرت مريم را قذف نمودند و نسبتهاى ناروايى به ايشان دادند. اين قذف به رغم آگاهى آنان به پاكى خاندان و شرافت حضرت مريم بود: «قَالُوا يَا مَريَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئا فَرِيّا. يَا اُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ اَبُوكِ سَوءٍ وَ مَا كَانَت اُمُّكِ بَغِيّا»(160).
اى مريم به راستى كار بسيار ناپسندى مرتكب شدهاى، اى خواهر هارون! پدر تو مرد بدى نبود و مادرت نيز بدكار نبود.
امام صادق عليهالسلام نيز در روايتى طولانى درباره هفت گناه كبيره كه در قرآن آمده و هر هفت مورد را برخى از نادانهاى امت اسلامى نسبت به اهل بيت عليهمالسلام مرتكب شدند مىفرمايد: «... امّا قذف محصنه همان است كه برخى بر سر منابر فاطمه زهرا عليهاالسلام را قذف نمودند و نسبتهاى نادرستى به ايشان دادند...»(161).
حضرت مريم از شدت حزن و ترس از تكذيب مردم و افترا آرزوى مرگ نمود و از خداوند آن را درخواست كرد و فرمود: «يَا لَيْتَنِى مِتُّ قبلَ هَذَا»(162).
حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام نيز از شدت حزن و رنج آرزوى مرگ نمود و از خداوند درخواست كرد هر چه زودتر مرگش را برساند: «الهى عجّل وفاتى سريعا». پروردگار نيز دعاى او را اجابت نمود(163).
حضرت مريم به امر پروردگار در مواجهه با اهانت مردم نادان و مغرض روزه سكوت گرفت و سخن گفتن با آنان را تحريم نمود: «فَلَنْ اُكَلِّمَ اليَومَ اِنسِيّا»(164).
فاطمه زهرا عليهاالسلام نيز پس از شنيدن اهانت برخى از منبر پيامبر صلىاللهعليهوآله در مسجد آن حضرت و اهانت برخى ديگر در آستانه مسجد پيامبر صلىاللهعليهوآله و تكذيب دختر رسول خدا صلىاللهعليهوآله ، نسبت به آن دو سكوت اختيار نمود و آنان را از گفت و گو با خود تحريم نمود و فرمود هرگز با آنان سخن نخواهم گفت: «فلن اكلم من رأس كلمة»(165).
حضرت مريم(س) پس از فوت به وسيله عيسى عليهالسلام غسل داده شد. حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام نيز به دست حضرت على عليهالسلام غسل داده و كفن و دفن شد. مفضل از اصحاب بزرگ امام صادق نقل مىكند كه از آن حضرت پرسيدم چه كسى فاطمه زهرا عليهاالسلام را غسل داد؟ فرمود: اميرالمؤمنين عليهالسلام .
مفضل مىگويد من اين مطلب برايم بزرگ آمد و تعجب كردم؛ لذا حضرت فرمود: گويا از آنچه به تو گفتم دلتنگ شدى؟
عرض كردم: آرى چنين است فدايت شوم.
حضرت فرمود: دلتنگ مباش؛ زيرا فاطمه عليهاالسلام صديقه بود و جز صديق نبايد او را غسل دهد، مگر نمىدانى كه مريم را جز عيسى كسى غسل نداد(166).
در روايات آمده است كه فاطمه زهرا عليهاالسلام و حضرت مريم دو زن از چهار زن بهشتى هستند(167) كه بهشت مشتاق آنان است: «اشتاق الجنّة الى اربع من النساء: مريم بنت عمران و آسية بنت مزاحم زوجة فرعون و خديجة بنت خويلد و فاطمة بنت محمّد.»(168)
آيات قرآن و عصمت و سيره حضرت زهرا عليهاالسلام و مريم(س) در اين دنيا كه روايات و تاريخ ثبت كرده، به خوبى جايگاه ابدى آن دو را نشان مىدهد. افزون بر اينكه روايات اسلامى فراوانى وجود دارد كه به صراحت، بهشتى بودن آنان را بيان مىكند. روشنى مطلب به حدى است كه آن را جزء ضروريات دين قرار مىدهد. در روايات آمده است كه اولين زن، بلكه اولين شخصى كه وارد بهشت مىشود حضرت زهرا عليهاالسلام است و بعد از آن جناب نوبت ورود زنان مقدس ديگرى چون حضرت مريم(س) مىرسد(169).
نكات زير را مىتوان به عنوان مهمترين نتايج تحقيق در مقاله حاضر بيان كرد:
1 ـ خداوند، مقدس اصيل است و اشخاص و اشياء بر حسب انتساب خاص و تجلى خداوند در آنها و متجلى شدن خداوند به وسيله آنان از قداست نسبى برخوردار مىباشند.
2 ـ حضرت مريم نزد همه مسيحيها با تمام اختلافاتى كه ميان آنها وجود دارد مقدس است و هيچ امرى در دين مسيح نتوانسته قداست آن حضرت را بپوشاند.
3 ـ قرآن مبانى تقدس مريم(س) را صفات و ويژگيهايى در آن بانو بيان داشته است.
4 ـ تمام صفات حضرت مريم(س) كه مبناى تقدس آن حضرت بود، به طريق اولى در حضرت زهرا عليهاالسلام وجود داشت. افزون بر اينكه فاطمه زهرا عليهاالسلام از صفات ديگرى نيز برخوردار بود كه به تنهايى مىتواند منشأ تقدس باشد.
5 ـ عقدهها و كينهها و جاهطلبيهاى برخى از افراد در صدر اسلام باعث شد جريان قداستپوشى فاطمه زهرا عليهاالسلام بعد از رحلت پيامبر صلىاللهعليهوآله آغاز شود و جهل و تعصب آن را استمرار بخشيد.
6 ـ كتمان قداست زهرا عليهاالسلام نه تنها ظلم به آن حضرت بود، بلكه موجب ستم به اسلام و بشريت گرديد و لواى اسلام در احترام كردن و تكريم زن و جايگاه والاى زن در اين آيين از مسلمانان گرفته شد. اين در حالى است كه در عالم غربِ مدعى مسيحيت بسيارى از كوتاهيها نسبت به زن با شعار و لواى تقدس مريم پوشش داده شده است.
1 ـ ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، بيروت، دار احياء الكتب العربيه، 1962 م.
2 ـ ابن خلدون، العبر تاريخ ابن خلدون، ترجمه عبدالحميد آيتى، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، 1363ش.
3 ـ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، قم انتشارات علامه، بىتا.
4 ـ ابن كثير ابوالفداء اسماعيل، قصص الانبياء، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1402ق.
5 ـ اربلى، على بن عيسى، كشف الغمّه، بيروت، دارالكتاب الاسلامى، 1401ق.
6 ـ امينى، عبد الحسين احمد، الغدير فى الكتاب و السنة و الادب، بيروت، دارالكتاب العربى، 1403ق.
7 ـ بحرانى، سيد هاشم، البرهان فى تفسير القرآن، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1403ق.
8 ـ بىآزار شيرازى، عبدالكريم، مجموعه مقالات چهارمين كنفرانس علوم قرآن، قم، دارالقرآن الكريم 1373ش.
9 ـ تسترى، نور اللّه، احقاق الحق، تهران، دارالكتب الاسلاميه، بىتا.
10 ـ خمينى، روح اللّه، چهل حديث، تهران، مركز نشر فرهنگى رجا، 1368ش.
11 ـ دشتى، محمّد، فرهنگ سخنان حضرت فاطمه عليهاالسلام ، تهران، سازمان تبليغات اسلامى، شركت چاپ و نشر بين الملل، 1379ش.
12 ـ راغب اصفهانى، ابى القاسم الحسين، المفردات فى ترتيب القرآن، تهران، كتابفروشى مرتضوى، 1362ش.
13 ـ سلمانپور، محمّد جواد، على عليهالسلام قرآن ناطق، تهران، نشر عابد، 1380ش.
14 ـ صدوق، ابو جعفر محمّد بن على، علل الشرايع، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1385ق.
15 ـ صدوق، ابو جعفر محمّد بن على، كتاب الخصال، قم، جامعة المدرسين فى الحوزة العلميه، 1362ش.
16 ـ طباطبائى، محمّد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، بيروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، 1392ق.
17 ـ طبرسى، ابى على، مجمع البيان لعلوم القرآن، تهران، مكتبة العلمية الاسلاميه، بىتا، 5 ج.
18 ـ طبرى، ابو جعفر محمّد بن جرير، تاريخ الطبرى، بيروت، دارالكتب العلميه، 1408ق.
19 ـ طريحى، فخر الدين، مجمع البحرين، تهران، المكتبة المرتضوى، 1362ش.
20 ـ كلينى، ابو جعفر محمّد بن يعقوب، اصول كافى، ترجمه سيد جواد مصطفوى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت، بىتا، 4 ج.
21 ـ فعال عراقى، حسين، داستانهاى قرآن و تاريخ انبياء در الميزان، تهران، سبحان، 1378ش.
22 ـ قزوينى، محمّد كاظم، فاطمة الزهراء من المهد الى اللحد، ترجمه دكتر حسن فريدونى، آفاق، 1404ق.
23 ـ مجلسى، محمّد باقر، بحارالأنوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1403ق.
24 ـ نجمى، محمّد صادق، سيرى در صحيحين، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1359ش.
1 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 48، 49 و 77؛ ج 14، ص 201.
2 ـ همان، ج 43، ص 77.
3 ـ همان، ج 43، ص 49-48؛ ج 14، ص 197 و 206.
4 ـ فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 488.
5 ـ الغدير، ج 2، ص 61؛ مناقب، ج 4، ص 24.
6 ـ فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 638.
7 ـ فاطمه، ص 649.
8 ـ مجموعه سخنرانيها و مقالات قرآنى، ص 82.
9 ـ تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 159.
10 ـ قصص الأنبياء، ص 376.
11 ـ آل عمران / 33.
12 ـ الخصال، ج 1، ص 225.
13 ـ البرهان فى تفسير القرآن، ج 1، ص 278-277.
14 ـ احزاب / 33.
15 ـ ابراهيم / 24.
16 ـ نور / 36.
17 ـ الغدير، ج 3، ص 107.
18 ـ شورى / 23.
19 ـ الغدير، ج 3، ص 31.
20 ـ همان، ج 3، ص 350.
21 ـ توبه / 119.
22 ـ الغدير، ج 2، ص 306.
23 ـ واقعه / 11-10.
24 ـ الغدير، ج 2، ص 211.
25 ـ فاتحة الكتاب / 6.
26 ـ قصص قرآن در الميزان، ج 2، ص 407.
27 ـ آل عمران / 35.
28 ـ قصص الأنبياء، ص 352.
29 ـ تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 159.
30 ـ الميزان، ج 3، ص 184.
31 ـ علل الشرايع، ص 124.
32 ـ قصص الأنبياء، ص 352.
33 ـ آل عمران / 35.
34 ـ تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 159.
35 ـ بحارالأنوار، ج 14، ص 194.
36 ـ آل عمران / 37.
37 ـ ضحى / 8.
38 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 49.
39 ـ البرهان فى تفسير القرآن، ج 4، ص 473.
40 ـ فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 439.
41 ـ الخصال، ج 1، ص 206.
42 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 53.
43 ـ همان، ج 43، ص 28.
44 ـ همان، ج 43، ص 4.
45 ـ همان، ج 43، ص 2.
46 ـ الميزان، ج 3، ص 183؛ اصول كافى، ج 2، ص 484؛ بحارالأنوار، ج 14، ص 199.
47 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 5-4.
48 ـ همان، ج 43، ص 43.
49 ـ همان، ج 43، ص 3.
50 ـ آل عمران / 36.
51 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 10؛ علل الشرايع، ص 178.
52 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 13؛ علل الشرايع، ص 179.
53 ـ الغدير، ج 2، ص 295.
54 ـ آل عمران / 37.
55 ـ الميزان، ج 3، ص 173.
56 ـ مفردات راغب، ص 44؛ مجمع البحرين، ج 5، ص 258.
57 ـ مفردات راغب، ص 212.
58 ـ همان، ص 326؛ مجمع البحرين، ج 3، ص 469.
59 ـ فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 553.
60 ـ زخرف / 28.
61 ـ قصص قرآن، ص 232.
62 ـ آل عمران / 36.
63 ـ آل عمران / 37.
64 ـ نور / 36.
65 ـ الميزان، ج 3، ص 174.
66 ـ آل عمران / 379.
67 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 12؛ علل الشرايع، ص 181.
68 ـ علل الشرايع، ص 182؛ كشف الغمه، ج 2، ص 25؛ بحارالأنوار، ج 43، ص 81 .
69 ـ بحارالأنوار، ج 14، ص 204.
70 ـ همان، ج 14، ص 192.
71 ـ البرهان فى تفسير القرآن، ج 3، ص 133.
72 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 16.
73 ـ همان، ج 43، ص 18.
74 ـ بنگريد به: فاطمه زهرا، از تولّد تا شهادت، ص 33-31.
75 ـ تحريم / 12.
76 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 64.
77 ـ كشف الغمه، ج 2، ص 40؛ بحارالأنوار، ج 43، ص 158.
78 ـ الميزان، ج 19، ص 346؛ مجمع البيان، ج 5، ص 320.
79 ـ تاريخ ابن خلدون، ص 161.
80 ـ مائده / 75.
81 ـ الغدير، ج 2، ص 312.
82 ـ علل الشرايع، ص 184.
83 ـ نساء / 68.
84 ـ تحريم / 12.
85 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 13.
86 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 16، ص 212؛ بحارالأنوار، ج 43، ص 158.
87 ـ بحارالأنوار، ج 2، ص 3.
88 ـ بنگريد به: على قرآن ناطق، ص 86.
89 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 8 .
90 ـ آل عمران / 42.
91 ـ احزاب / 33.
92 ـ (خطيب بغدادى در تاريخ بغداد، زمخشرى در تفسير كشاف، ج 1، ص 193، فخر رازى در تفسير، ج 2، ص 70، ابن اثير در اسد الغابه، ج 2، ص 12، سبط ابن جوزى در كتاب تذكرة الائمه، امام واحدى در اسباب النزول، ابن صباغ مالكى در الفصول المهمه، ص 7، سيوطى در الدر المنثور، ج 5، ص 198، طبرى در ذخائر العقبى، ص 21، قرطبى در الجامع لاحكام القرآن، ج 14، ص 182، ابن عربى در احكام القرآن، ج 2، ص 166، ابن عبد البر در الاستيعاب، ج 2، ص 460، بيهقى در السنن الكبرى، ج 2، ص 149، حاكم نيشابورى در المستدرك، ج 2، ص 416، امام احمد حنبل در مسند، ج 1، ص 331، نسائى در خصائص، ص 4، طبرى در تفسير، ج 22، ص 5، خوارزمى در مناقب، ص 35، هيثمى در مجمع الزوائد، ج 9، ص 166 و ابن حجر در صواعق المحرقه، ص 85) به نقل از: فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت، ص 90.
93 ـ تاريخ ابن خلدون، ص 434.
94 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 15.
95 ـ (قندوزى در ينابيع الموده، ص 260، محمّد صالح كشفى در مناقب، امرتسوى در ارجح المطالب، حافظ ابوبكر شافعى در تاريخ بغداد، ج 13، ص 331، ابن عساكر در تاريخ كبير، ج 1، ص 319، حافظ سيوطى و رافعى در التدوين، طبرى در ذخائر العقبى، و صفورى در نزهة المجالس، ص 227)، به نقل از: فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 121.
96 ـ ينابيع الموده، ص 260.
97 ـ بحارالانوار، ج 14، ص 197؛ قصص الانبياء، ص 353.
98 ـ تحريم / 12.
99 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 20؛ الغدير، ج 2، ص 61.
100 ـ (حاكم در المستدرك، ج 3، ص 152، خطيب بغدادى در تاريخ خود، ج 3، ص 54، محب الدين طبرى در ذخاير العقبى، ص 48، صدر الحفاظ كنجى شافعى در الكفايه، ص 222، سيوطى در إحياء الميت، ص 257، متقى هندى در كنزالعمال، ج 6، ص 219 و 112 و شبلنجى در نورالأبصار، ص 45) به نقل از: الغدير، ج 2، ص 62.
101 ـ الغدير، ج 3، ص 175.
102 ـ تحريم / 11.
103 ـ الغدير، ج 2، ص 61.
104 ـ آل عمران / 45.
105 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 48.
106 ـ همان.
107 ـ همان، ج 14، ص 207. البته درباره باردارى حضرت مريم(س) روايت معتبرى داريم كه چون به وسيله نفحه روح القدس حمل برداشت نُه ساعت طول كشيد هر ساعتى به اندازه يك ماه.
108 ـ مريم / 31-29.
109 ـ بحارالأنوار، ج 14، ص 207.
110 ـ احقاف / 15.
111 ـ اصول كافى، ج 2، ص 365؛ البرهان فى تفسير القرآن، ج 4، ص 172.
112 ـ انعام / 85-84.
113 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 37.
114 ـ فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 82.
115 ـ اين روايت را خطيب بغدادى در تاريخ بغداد، ج 1، ص 316، خوارزمى در مناقب، ص 229، محب الدين طبرى، حموينى، ذهبى، ابن حجر مكى، متقى هندى، زرقانى و قندوزى از اهل سنت نقل كردهاند. (بنگريد به: فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 83).
116 ـ تحريم / 12.
117 ـ آل عمران / 43.
118 ـ تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 160.
119 ـ علل الشرايع، ص 182.
120 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 76 و 84.
121 ـ فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 221.
122 ـ ارشاد ديلمى، ج 1، ص 270.
123 ـ آل عمران / 191.
124 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 35.
125 ـ آل عمران / 35.
126 ـ فرهنگ سخنان فاطمه، ص 83.
127 ـ آل عمران / 43.
128 ـ آل عمران / 42.
129 ـ الميزان، ج 3، ص 188.
130 ـ بنگريد به: بحارالأنوار، ج 43، ص 22، 24، 26، 36، 37، 49 و 78.
131 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 49.
132 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 15، ص 197.
133 ـ آل عمران / 45.
134 ـ مريم / 19.
135 ـ آل عمران / 42.
136 ـ بنگريد به: الغدير، ج 5، ص 49؛ بحارالأنوار، ج 43، ص 78.
137 ـ بنگريد: به على قرآن ناطق، ص 86.
138 ـ مريم / 24.
139 ـ الميزان، ج 14، ص 43.
140 ـ بحارالأنوار، ج 14، ص 209.
141 ـ اصول كافى، ج 1، ص 346؛ بحارالأنوار، ج 43، ص 79.
142 ـ مريم / 25.
143 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 29.
144 ـ همان، ج 43، ص 45.
145 ـ همان، ج 43، ص 30.
146 ـ همان، ج 43، ص 29.
147 ـ آل عمران / 37.
148 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 27، 29، 31 و 77.
149 ـ همان، ج 35، ص 251؛ فرهنگ سخنان فاطمه، ص 261.
150 ـ آل عمران / 37.
151 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 91.
152 ـ همان، ج 43، ص 74، 60 و 31.
153 ـ همان، ج 43، ص 46-45.
154 ـ آل عمران / 37.
155 ـ الميزان، ج 3، ص 174.
156 ـ شرح چهل حديث، ص 203.
157 ـ بحارالأنوار، 43، ص 2.
158 ـ صحيح بخارى، ج 1 و 5 به نقل از: سيرى در صحيحين، ص 324.
159 ـ صحيح بخارى، ج 1، 4 و 5 به نقل از: سيرى در صحيحين، ص 325.
160 ـ مريم / 28-27.
161 ـ الخصال، ص 364.
162 ـ مريم / 23.
163 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 177؛ احقاق الحق، ج 19، ص 16؛ فرهنگ سخنان فاطمه، ص 177.
164 ـ مريم / 26.
165 ـ تاريخ طبرى، ج 3، ص 236؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 1، ص 134 و ج 2، ص 19؛ الغدير، ج 7، ص 226 و 229؛ فرهنگ سخنان فاطمه، ص 248.
166 ـ اصول كافى، ج 1، ص 459؛ علل الشرايع، ص 184.
167 ـ الخصال، ص 206 و 235.
168 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 53.
169 ـ همان، ج 43، ص 52.